در ابتدا از ایام جوانی خود بگویید که به چه صورت سپری شد؟
بنده متولد ۴ تیرماه سال ۱۳۴۲ در شهرستان سوادکوه استان مازندارن هستم که تا سن ۱۰ سالگی در تهران ساکن بودیم و سپس در سال ۱۳۵۲ به کرج منتقل شدیم. در ایام انقلاب اسلامی بنده سوم راهنمایی بودم که در مسجد جامع کمالشهر به همراه دوستان در کتابخانه عضویت داشتیم و در راهپیماییهایی که در کرج برگزاری میشد شرکت میکردیم. در همان زمان با کمک دوستان مسجد گروهی تشکیل دادیم به نام توحیدی که بزرگتران این گروه حاج هبت مدیرروستا و حاج علی نیک فلاح بودند و هفتهای یک مرتبه عزیزی به نام آقای دهقان که دبیر بودند از کرج میآمدند و برای ما کلاس اصول اعتقادی برگزار میکردند. با پیروزی انقلاب اسلامی فعالیتها در مسجد گستردهتر شد و به صورت خودجوش یکسری از جوانان که دوستدار انقلاب بودند و به امر حصزت امام (ره) در محلهها فعالیتهایی داشتند. زمانی که به فرمان حضرت امام (ره) بسیج تشکیل شد به ما آموزشهای لازم اعم از آشنایی با مسائل رزمی، ستون کشی، تمرینات نظامی و آشنایی با اسلحه ارائه میشد. به خاطر دارم که سردار شهید آقامهدی شرع پسند یکی از کسانی بود که اسلحه به دوش با دوچرخه از کرج میآمد تا به ما آشنایی با اسلحه را آموزش دهد.
با چه انگیزهای به جبهه برای دفاع از خاک این سرزمین رفتید؟
زمانی که جنگ شروع شد ما عضویت بسیج بودیم و همچنین در مدرسه و انجمن اسلامی فعالیت داشتیم. حوادث و اتفاقات تلخی که در شهرهای مرزی رخ داده بود ما را بسیار اندوهگین و ناراحت کرده بود. باتوجه به آموزشهایی که دیده بودیم در اواخر آذر ماه سال ۱۳۵۹ از طرف سپاه کرج توسط سردار شهید شرع پسند گروهی به سمت غرب کشور (گیلان غرب) اعزام شد که ما همراه آنها بودیم. مدتی در این منطقه حضور داشتیم و سپس به علت مجروحیت در بیمارستان بستری شدم تا اینکه در اسفند سال ۱۳۵۹ از بیمارستان مرخص شدم. مجدد اوایل تیرماه سال ۱۳۶۰ به گیلان غرب اعزام شدیم و به این طریق در جنگ حضور داشتیم.
از دید شما نقش حضرت امام (ره) در دفاع مقدس چگونه بوده است؟
نقش حضرت امام (ره) بسیار بی بدیل است. امام (ره) به عنوان یک عالم و فقیه وارسته و رهبر جهان اسلامی نقش بسیار ارزشمندی در دفاع مقدس داشتند و در تنگناه و بزنگاهها موثر واقع واقع میشدند و به مانند خورشید نمایان بودند. به عنوان مثال وقتی دشمن به ۵ استان کشور تهاجم کرد برای خوزستان سرمایه بسیار سنگینی گذاشت، چون میخواستند آبادان که گلوگاه و تکیه گاه اقتصادی ما بود را تصرف کنند و سپس به آبهای آزاد دنیا دسترسی داشته باشند. در این جریان آبادان محاصره شد و خرمشهر هم به اشغال دشمن درآمد، اما حضرت امام (ره) در آبان سال ۱۳۵۹ پیامی را صادر کرد با این مضمون که «نگذارید اینها در خرمشهر ماندگار شوند و حالت تهاجمی بگیرید و حصر آبادان باید شکسته شود». این حکم حضرت امام (ره) به قدری تاثیرگذار بود که هرکسی که به سمت جبهه میرفت میگفت میخواهم به آبادان بروم منتها در این مسیر کسانی بودند که میخواستند جلوی خط امام (ره) ایستادگی کنند. از زمانی که امام (ره) این پیام را صادر کرد از سراسر کشور گروههایی راهی آبادان شدند و از سپاه کرج هم یک گروه ۵۰ نفره به فرماندهی سردار شهید حاج یدالله کلهر به پادگان گلف اهواز مرکز اعزام نیرو به مناطق عملیاتی اعزام شدند. نیروها بعد از گذشت چند روز در این پادگان زمانی که دیدند کسی به مناطق اشغالی اعزام نمیشود معترض شدند در اصل آن شخصی که باید اجازه اعزام نیرو به آبادان را میداد و مانع میشد بنی صدر بود که دقیقا برخلاف حکم حضرت امام (ره) عمل میکرد. کار به جایی رسید که خود بنی صدر در پادگان گلف سخنرانی کرد و در صحبت هایش میگوید که نیروها هرجایی که ما بگوییم باید برود، چون فرمانده کل ما هستیم، اما یک نفر به نام حاج یدالله کلهر بلند میشود و میگوید آقای رئیس جمهور شما فرمانده جنگ هستید، اما همه ما به دنبال این آمدیم که امر امام (ره) را اجرا کنیم و فقط هم به آبادان میرویم، چون تعیین و نقطه استراتژی حال حاضر امام (ره) آبادان است که در همین لحظه بنی صدر با ناراحتی از پادگان گلف خارج میشود که عاقبت نیروها به آبادان اعزام میشوند. در آنجا نیروها با توجه به اینکه حضرت امام (ره) گفته بودند حالت تهاجمی بگیرید هرشب به حالت گروه هفت نفره با هدایت یک نفر به دشمن ضربه میزدند و دقیقا دستور امام (ره) را اجرا میکردند. حکم امام به قدری در روند تاثیر گذاشت که دشمن را از دسترسی به آبادان و اشغال منطقه محروم کرد و سرانجام در ۵ مهر سال ۱۳۶۰ طی یک عملیات کلاسیک و هماهنگ سپاه، ارتش و نیروهای مردمی حصر آبادان شکسته شد.
خبرنگار جام جم البرز گزارش می دهد؛
حجر گشت مطرح کرد؛