۶۷ سال خدمت صادقانه

زندگینامه بزرگ بانوی ایران زمین؛ بانوی که با ۶۷ سال خدمت صادقانه در امر تحصیل رکورد دار شده است.
بانویی توانمند و قهار کسی که خودش و جوانیش را در امر تحصیل به فرزندان این خاک وقف کرده است .
نگاهی گذرا بر زندگی نامه عاشقانه بانوی ایرانی می‌تواند سرمشق خوبی برای ماباشد.
زندگینامه بزرگ بانوی ایران زمین؛ بانوی که با ۶۷ سال خدمت صادقانه در امر تحصیل رکورد دار شده است. بانویی توانمند و قهار کسی که خودش و جوانیش را در امر تحصیل به فرزندان این خاک وقف کرده است . نگاهی گذرا بر زندگی نامه عاشقانه بانوی ایرانی می‌تواند سرمشق خوبی برای ماباشد.
کد خبر: ۵۶۷۹

مهربان بانو مهری مصلایی که عاشق کارش بود و هست ودر سخت‌ترین شرایط کارش و آموزش به فرزندان ایران زمین اولیتش بود.
مهری مصلایی متولد ۱۳۱۹/۱۰/۱۹ متولد تهران با ۶۷ سال سابقه فعالیت در امر آموزش
هر کس از من سوال می‌کند که سن شما چند سال است؟
تنها جوابی که می‌شنونند می‌گویم ۲۰ سال؛ چون مانند یک جوان بیست ساله انرژی دارم و ثابت کردم هیچ وقت احساس خستگی نمی‌کنم. ۵۳ سال فقط در کلاس اول تدریس داشته ام آن هم تدریسی با عشق؛۱۴ سال در امور تربیتی مدرسه بدون هیچ توقعی خدمت صادقانه داشته ام.
مدیریت داخلی یعنی معلم یاری یکی دیگر از خدمات این جانب میباشد.
آچار فرانسه محیط کارم هستم هرکسی هر سوالی یا مشکلی دارد با یک آغوش پر از مهربانی در خدمت دوستان خواهم بود. در یک خانواده متوسط پرجمعیت به دنیا آمدم.

مادرم صاحب ۱۷فرزند شد و بنده چهارمین فرزنده خانواده هستم. او در سن ۸ سالگی ازدواج کرده بود.
و، اما من:
کلاس دوم دبیرستان بودم که البته به صورت جهشی تحصیل کرده بودم درست در ۱۱ سالگی بودم که با نظر پدرم مرا به عقد پسر عمویم درآوردند.
غافل از آن که من دلم می‌خواست درسم را ادامه دهم و شغل انبیا را انتخاب کنم.
خواستن توانستن است
علت انتخاب شغل معلمی: بنده در مدرسه‌ای تحصیل می‌کردم که خاله بنده معلم همان مدرسه بود و همه همکاران ایشان توقع داشتن که بنده نسبت به درس بسیار کوشا باشم از این جهت روزی نمره املا ۱۸ گرفتم و باعث شد معلمم بنده را تنبیه کند که هنوز درد ان تنبیه را حس می‌کنم.
به همین دلیل تصمیم گرفتم معلم شوم و ثابت کنم با عشق می‌شود معلم خوبی بود بدون تنبیه می‌توان همه دانش آموزان را عاشق درس و تحصیل کرد.
تصمیم گرفتم با کوله باری از عشق به معلمی راهی آموزش و پرورش شدم
در ابتدابا درخواست معلمی بنده با سن کمی که داشتم موافقت نکردند ولی به قدری صادقانه و با عشق با رئیس آموزش و پرورش صحبت کردم و دلیل اصرار به این شورو اشتیاق
حکم آموزگاری به من دادند.
آغاز فصل عشق
شروع به خدمت کردم با توجه به با داشتن مسئولیت زندگی ولی دیپلم را گرفتم، چون فعالیت زیادی داشتم یک دیپلم افتخاری به بنده اهدا کردند.
در تمام کلاس‌های آموزشی آموزگاران عشق شرکت می‌کردم.
۲۸ سال مدرسه دبستان سالار ناحیه ۱ دو شیفت کار کردم و در کنار معلمی کار عکاسی هم انجام می‌دادم در دوره پیشاهنگی مربی گری بین المللی را هم اموختم و مدرک گرفتم، چون حقوق آموزش و پرورش کم بود وکفاف زندگی بنده را نمی‌داد تصمیم گرفتم کار‌های هنری انجام دهم.
کل برنامه‌های سنتی؛ یلدا تزیین سفره هفت سین. همه آنهارا با شوق برای دانش اموزان هزینه می‌کردم و گاهی در منزل مهمانی می‌گرفتم و همیشه برکت این زندگی بنده بیشتر میشد مهم شور و علاقه این برنامه هابود که در پایان کار اصلا آثاری از خستگی در بدنم دیده نمی‌شد.
فقط عشق بود که توانست موفقم کند عشق وبه معلم عشق به دانش اموزان از خدمت به خانواده‌ام هم کم نمی‌گذاشتم همسرم نه تنها مخالف نبود خودش یکی از مشوقین بنده بود و همین مسائل باعث دوام و پیشرفت د رکارم شد.
خدمت به خانواده هم برایم عزیز بوده و هست و هیچ وقت نگذاشتم کار بیرون خللی در امور منزل وارد کند.
زندگی من به دوقسمت تقسیم شده است یعنی دوبال پرنده برای رسیده به عشق شاگردان مدرسه و قسمت دیگر همسر و فرزندانم این دوبرایم مهمترین دارایی زندگیم را تشکیل می‌دهند.
همسرم در تمام امور زندگی پابه پای من بوده است با خط زیبایی که دارددر کار‌های فرهنگی مدرسه نقش بسزایی داشته است.
هرچند زمان زیادی از وقت خودم را در محل کار سپری کردم ولی هیچ وقت ازوظیفه مادری و همسربودن خود غافل نشدم و درخانه تلاشم را مضاعف کردم تا هیچ آسیبی به تربیت فرزندان و همسرداری بنده وارد نشود و نتیجه رضایت مندی همسرم در طول این مدت از زندگی بوده است وتحویل دادن فرزندانی صالح و اثر گذار به جامعه بخش مادری بنده را تکمیل کرده است.
خیلی از دانش آموزانی که شاگردان بنده بوده اند در سمت‌ها و جایگاه‌های اجتماعی بسیار مهم نقش ایفا می‌کنند.
بعد از چهل سال از طرف رادیو تلویزیون با بنده مصاحبه‌ای انجام داد بخشی از این مصاحبه در مدرسه و بخشی در منزل شخصی بنده انجام شده؛ بنده در کنار شغل معلمی فعالیت‌های هنری زیادی انجام می‌دهم خبرنگار وقتی به منزل ما تشریف اوردند از صنایع دستی که دیدن کردن و زیبایی خاصی که منزل من داشت برایش جلوه زیبایی و زمانی که متوجه استیجاری بودن منزل بنده شد سوالی را مطرح کرد که:
درخواست شما از مسئولین چیست؟
جوابی قاطع از بنده شنیدند: کات کنید
برای بنده عشق به شغل معلمی که شغل انبیا ست مهم است و خدمت صادقانه که در طول سالیان عمر خود سعی کرده م انجام دهم.
همیشه بهترین ملکی را که بتوانم اجاره می‌کنم و از زندگی خود بی نهایت راضی هستم
ملکی را اجاره می‌کنم که آرام و زیبا باشد هر زمان شاگردان بنده دوست دارند به منزل ما می‌آیند و در این محیط دنج لحظاتی را کنار هم سپری می‌کنیم.
آیا با این سابقه کار هنوز فعالیت دارید با بازنشسته شدید؟
حکم بنده را خدا وند صادر خواهد کرد و تا لحظه‌ای که نفس می‌کشم حتما فعالیت فرهنگی خودم را همچون سابق وسالیان دور انجام خواهم داد.
بعد از آن همه سال هنوز روحیه بسیار عالی و ذوق و شوق دارم.
شور و اشتیاق به شغلم انچنان بود که در سالیان قبل زمانی که بارداربودم و بی اطلاع از دوقلوبودن فرزندانی که در رحم داشتم مشغول تحصیل بودم و متوجه حیاهوی در حیاط مدرسه شدم؛ فرزند ده ساله خدمتگزار مدرسه اشتبا‌ها بجای اب نفت خورده است؛ فقط زمانی به خود آمدم که دیدم این دختر بچه را بقل کرده ام ودوان دوان به بیمارستان لقمان الدوله رساندم واز مرگ حتمی نجاتش دادم.
کادر بیمارستان متوجه بارداری وزمان زایمان بنده شدند و با تعجب می‌گفتند در آخرین روزه‌های بارداری ان هم دوقلو؛ بقل گرفتن یک بچه ده سال که جانش را نجات دهی میتوانست جان خودت و فرزندان داخل رحمت را به خطر بی اندازد چه ریسک بزرگی کرده‌ای. فقط یک جواب از من شنیدند
ارحم؛ ترحم خداوند فرمودند رحم کنید تا به شما رحم شود
در ۱۶ مهر ماه سال ۱۳۵۱ توسط دکتر سرهنگی فرزندانم به دنیا امدند
زمان زایمان ۲۰ روز زودتر انجام شدو نیاز بود که دوقلو‌های بنده در بیمارستان بستری باشند و ازلحاظ قانونی بنده نیز امکان مرخصی داشتم ولی عشق به کلاس و مدرسه نگذاشت در بیمارستان بمانم و هرروز به مدرسه برای ادامه فعالیت خود می‌رفتم و عاشقانه به کارم ادامه دادم.

فرزندان خودم را به مدرسه می‌بردم و هم زمان معلمی و مادری خودم را به نحوه احسن انجام میدادم.
اگر عاشق کارت باشی در هر شرایطی اولویت کارت خواهد بود و مطمن باشید خداوند هم کمک خواهد کرد شما خالصانه برای رضایی خدا کار کنید الباقی را به خدا بسپارید.

هرروزبا ذوق به طرف مدرسه می‌روم و ثابت کردم که یکی از آرزوهایم این است که همیشه با توان مضاعف به این عشق بپردازم.
اصلاً به فکر این نیستم که روزی باید زندگی را ترک کنم.
حرف آخر:
در این دنیای بزرگ دنبال رفاه نباشیم داشتن یک وجدان راحت می‌تواند به شما آرامش را هدیه دهد.
به همه ارزوهایم رسیده ام خیلی از شاگردانم امروز در جایگاه‌های قرار دارند که هرکدام تاثیرات حضور مثبتی در توسعه کشورم را دارند واین برای بنده افتخار برزگی است
انشاالله اگر بتوانم مجوز چهار کتاب در خصوص دبرنافارسی که دانش اموزان تندخوانی را فرا می‌گیرند؛ کتاب داستان هندسه که به صورت قصه کلیه دروس را فرا می‌گیرند؛ کتاب حالات انسان به صورت نقاشی که نتیجه رفتار در چهره را نشان می‌دهد؛
کتاب ریاضی به صورت بسیار آسان و سلیس آموزش داده شده است.
این کتاب‌ها در امر اموزش در مقطع ابتدایی بهتر یادگیری دروس را به همراه خواهد داشت و هم دانش اموزان بیشتر مشتاق تحصیل می‌شوند.
با درخواست خرید کتاب‌ها از طریق یونسکو مخالفت کردم و باید این علم خودم را فرزندان ایران زمین درکنار خود داشته باشند ورشد کنند.
خدایا سپاس در پیشگاه با عظمت شکر می‌کنم توان ایثارگری و جانفطانی در راه آموزش و پرورش نمودی و آنقدر به من توان دادی، چون گوهر همیشه در خاطرات فرزندان این آب و خاک در قلبشان جای گیرم؛ چهره پر از مهر و عطوفت آنان را هرگزازیاد نخواهم برد. کلام پرمهرشان بر جان خسته ام نشاط بخشیده و خوشحالم دانشمندان متفکر از راه علم و دانش به جای برسند که تاثیرات مهمی درپیشرفت انواع علوم داشته باشند. همیشه به این امید زنده‌ام که در این راه خدمت استوار بمانم و دوست دارم باز هم همینطور خدمت صادقانه تا اخرین لحظه عمرم داشته باشم.
خدایا سپاسگذارم.
به قلم: مهری مصلایی
شماره تماس:
۰۹۱۲۲۶۱۹۹۵۲
۰۹۳۷۳۷۱۸۸۳

newsQrCode
ارسال نظرات