
فرصتهای شغلی به دلیل وجود شهرکهای متعدد صنعتی، نزدیکی به تهران و تردد آسان به این کلانشهر، آب و هوای مساعد و مطلوب، نزدیکی به استانهای شمالی و جنوبی، وجود زندانهای متعدد همگی در این استان دلیلی بر مهاجرت از سایر استانها به البرز است، اما آیا این استان و شهرهای آن از نظر زیرساختی توانایی حمایت و پذیرایی از این مهاجران را دارد؟
هر مهاجری که به این استان قدم میگذارد به هر دلیلی که مهاجرت میکند احتیاج به زیر ساخت برای زندگی دارد؛ آبی برای نوشیدن و سرپناهی برای آسودن، در دهههای گذشته در برخی از محلههای کرج و در سالهای بعد از آن در برخی از شهرهای اقماری طوری مجوزهای ساخت و ساز داده شد که یک محلهای که تاب جمعیت پذیری هزار نفری را داشت بعد از پایان ساخت و سازهای انبوه جمعیت ۱۰۰ هزار نفری جای آن ۱۰ هزار نفر را گرفت.
حال این جمعیت ۱۰۰ هزار نفره که مثلا در محمد شهر، کمال شهر، ولد آباد؛ علاس آباد، مشکین دشت، ماهدشت مستقر شده علاوه بر بدیهیات زندگی مثل آب، نان، سرپناه و شغل به زیرساختهای فرهنگی نیز نیاز دارد، اگر تا دیروز و قبل از ساخت و سازها مسجد جامع محمد شهر و کمال شهر و ولد اباد توانایی پذیرایی و پاسخگویی به نیازهای فرهنگی هزار تا ۱۰ هزار نفر جمعیت را داشت آیا بعد از استقرار جمعییت در آپارتمانهای ساخته شده باز هم توانایی پاسخگویی به نیازهای مهاجران تازه را دارد؟
آیا مراکز بهداشتی و درمانی، آموزشی و سایر زیرساختهای زندگی برای مهاجران مهیا شده است، اصلا این جمعیتی که در استان البرز مستقر شده این استان ظرفیت تامین آب آشامیدنی آنان را دارد؟ پرسشهایی که مدیران این استان در ۲۰ سال گذشته باید به آن پاسخگو باشند.
نگارنده به دلیل جایگاه شغلی که داشته اثرات و نتایج این موج مهاجرتها را به طور دیگری مشاهده کرده است، در کوچه پس کوچههای شهرهای اقماری ناظر و شاهد حضور جمعیت کودکانی هستم که حدود ۳ تا ۴ ساعت از اوقات فراغت خود را در کوچهها سپری میکنند، کودکان ۱۰ تا ۱۲ سالهای که مشغول بازیهای کودکانه خود هستند و سرمایههای انسانی فردای ایران اسلامی محسوب میشوند.
سرمایههایی که لحظات مفیدی از اوقات فراغت آنان در بازیهای کودکانه به هرز میرود؛ اگر من به جای یک مدیر فرهنگی استان یا شهرداری آن محله بودم برنامهای برای پر کردن اوقات فراغت و آموزشهای لازم برای آن کودکان در آن ساعت از روز که معمولا حدود ساعت ۱۶ تا ۲۰ بعد از ظهر است برنامه ریزی میکردم.
باید قبول کرد که در نتیجه سیاستهای نادرست در سالهای گذشته و تهاجم فرهنگی شدیدی که علیه فرهنگ ما صورت گرفته مکانهای مذهبی به مانند مساجد در مقایسه با دهه ۶۰ و سالهای قبل از آن جاذبه خود را از دست داده و در این سالها کمتر کودکی است که رغبت به حضور در مسجد را داشته باشد، بنابراین اگر یک رویداد فرهنگی در مسجد با زمینه آموزشی برگزار شود آن کودکان از آن برنامه استقبال نمیکنند، بنابراین پیشنهاد میشود به جای اینکه خواسته باشیم کودکان و نوجوانان را به مساجد و حسینیهها بکشانیم مسئول و مجری برنامههای فرهنگی با برنامه ریزی از پیش تعیین شده در کوچهها و محل بازی بچههای حضور پیدا کرده و فرهنگ سازی را از کف خیابان آغاز کند.
حتما اسم فستیوال موسیقی «کوچه» که چندی است در شهر بوشهر برگزار میشود شنیدهاید و با آن آشنایی دارید؛ این جشنواره که در سال جاری برای ادای احترام به حادثه انفجار و کشته شدگان اسکله شهید رجایی بندرعباس متوقف شد، چند سالی است که با برگزاری آن در کوی برزن شهر بوشهر موج فرهنگی بسیار شاد و با نشاطی در این شهر به وجود آورده که نه تنها بومیهای بوشهری از آن لذت میبرند بلکه جاذبه گردشگری برای شهر بوشهر شده که از سایر استانها و شهرها نیز برای دیدن این جشنواره در بوشهر حضور پیدا میکنند، با الگو برداری از این برنامه فرهنگی، مدیر، مسئول و کارشناس فرهنگی در استان البرز میتواند طوری برنامه ریزی کند که در ساعات یاد شده میان جمعیتی که در این شهرهای اقماری هستند حضور پیدا کرده و برنامههای آموزشی خود را به جمعیت حاضر منتقل کنند.
باید بپذیریم که کار فرهنگی، فعالیت اداری نیست، بلکه کنش میدانی است که باید خارج از ساعت اداری و زمانی که جامعه هدف در دسترس قرار دارد آن را آغاز کرد.
مصاحبه با نیما یارمحمدی، مدیرعامل، مؤسس و مربی باشگاه کیا مهام ایرانیان:
توسط مدیران این مجموعه، تولیدی معرفی شد:
هوتن ناظمی، مدیرعامل مجموعه، شاخص مند کرد: