در شغل ما چالشهای فراوانی وجود دارد که به نظر من مهمترین آنها، وجود درمان گرهای متعدد است که روان شناس نیستند و روانشناسی را به معنای واقعی وعلمی مطالعه نکرده اند و فقط دورههای درمان را گذرانده اند. متاسفانه این افراد مشغول به درمانگری هستند و نتایج آن در آینده مشخص خواهد شد. مشکل بعدی جهت گیری روان شناسی به سوی بازار و درآمد زایی است، در حالیکه بیشتر خدمات روان شناسی در حوزه پیشرفت توسعه جامعه و بالندگی بهبود تربیت و روابط در جامعه است که خیلی از این موارد لزوما توجیه اقتصادی ندارد. روانشناسی کار اقتصادی نیست. نکته بعدی کاهش سطح علمی روانشناسی است. این علم بسیار پیچیده است، اما امروزه برای مدرک گرفتن سطح این علم را پایین آورده اند و افراد فکر میکنند هر برداشتی از روانشناسی بکنند درست است و برای همین راه حلهای زیادی در جامعه وجود دارد که مردم نمیدانند کدام درست است.
متولیان رشته روانشناسی باید دانش سطح روانشناسان را بالا ببرند و سطوح آموزشی که در دانشگاه وجود دارد از حالت تئوری صفر به سمت کاربردی و عملیتر گرایش پیدا کند. دوران دانشگاهی ما بسیار سطح علمی بالا بود ولی در حال حاضر سطح علمی پائین است و این سطح برای این رشته بسیار سم است و باید به درک کلیدی درروانشناسی برسند.
یک روانشناس باید با فلسفه وجامعه شناسی و ادبیات کاملا آشنا باشد تا بتواند اصول روانشناسی را درک کند. بسیاری از رسانههای ارتباط جمعی از کسانی استفاده میکنند که معروفتر هستند. اما بهتر است از افرادی که علم این حوزه را دارند بیشتر استفاده کنند. اما مشکلی که هست کسانی که آکادمیک در این حوزه تحصیل کردند خیلی سخت حرف میزنند و شیرین سخن نیستند و این موجب میشود مطلوبیت رسانهای نداشته باشند. در شرایطی که جامعه با بحران مواجه است استفاده از افرادی که روانشناس هستند میتواند کمک کننده باشد و معیارها را به زبان بهتری تعریف کنند. خیلی از رشتههای علوم انسانی به دلایل مختلف با چالش مواجه هستند. استفاده از استانداردهای درست خیلی از مشکلات را حل میکند در حال حاضر به کسی که پایههای علمی هر رشته را طی کرده اهمیت داده نمیشود. به اعتقاد من در همه رشتهها باید از پایه یادگیری آغاز شود ولی در روانشناسی به این صورت نیست. امیدوارم در آینده این رشته سرو سامان مناسب تری پیدا کند.
خبرنگار جام جم البرز گزارش می دهد؛
حجر گشت مطرح کرد؛