نگاهی ادبی به تاریخچه بافت در ایران؛

با دستانی پرتوان و نگاهی عاشق، تار و پود را، چون واژگان شعری کهن می‌تنند

سرزمین ایران، گستره‌ای است آمیخته از رنگ، نقش و نخ؛ جایی که دستان هنرمند مردمانش از دل خاموشی تار و پود، صدای فرهنگ و هویت برمی‌خیزانند. «بافت» در ایران، تنها فن یا حرفه‌ای سنتی نیست، بلکه آینه‌ای است تمام‌نما از تاریخ، تمدن و طبع لطیف ایرانیان؛ قصه‌ای است که با هر گره و تار، داستانی از دل قرون روایت می‌کند.
سرزمین ایران، گستره‌ای است آمیخته از رنگ، نقش و نخ؛ جایی که دستان هنرمند مردمانش از دل خاموشی تار و پود، صدای فرهنگ و هویت برمی‌خیزانند. «بافت» در ایران، تنها فن یا حرفه‌ای سنتی نیست، بلکه آینه‌ای است تمام‌نما از تاریخ، تمدن و طبع لطیف ایرانیان؛ قصه‌ای است که با هر گره و تار، داستانی از دل قرون روایت می‌کند.
کد خبر: ۷۲۳۷

از روزگاران دور، زمانی که چرخ زمان بر کوهساران زاگرس و فلات مرکزی ایران آرام می‌چرخید، زن و مرد ایرانی با الهام از طبیعت پیرامون، هنر بافت را به عنوان وسیله‌ای برای بقا و زیبایی پروراندند.

نخستین نشانه‌های بافت در ایران، به دوران پیش از تاریخ بازمی‌گردد؛ جایی که دست‌ساخته‌هایی، چون حصیر، طناب و پارچه‌های ابتدایی، نشانه‌ای از آغاز این هنر-زندگی بودند.

در دوران باستان، بافت نه‌تنها برای کاربرد روزمره، بلکه به عنوان نماد اجتماعی و آیینی جایگاه خود را یافت. در تخت جمشید، بازتاب‌هایی از نقش و نگار‌های فرش و پارچه‌های بافته‌شده به چشم می‌خورد که شکوه و ظرافت آن دوران را روایت می‌کنند.

ایرانیان باستان، از پشم گوسفند و موی بز در مناطق کوهستانی، و از پنبه و ابریشم در مناطق گرمسیری، پارچه‌هایی با نقش‌های نمادین می‌بافتند؛ نقش‌هایی که زبان خاموش مردمان بودند و راز‌های درونشان را فریاد می‌زدند.

با گذر از سده‌ها، هنر بافت در ایران به شاخه‌های گوناگونی، چون فرش‌بافی، گلیم‌بافی، جاجیم‌بافی، زری‌بافی، و ترمه‌بافی شکوفا شد.

هر گوشه از ایران، روایتگر سبک و سلیقه‌ای خاص شد؛ گویی اقلیم، فرهنگ و رنگ طبیعت در دل هر بافته جای گرفته بود. فرش کاشان با رج‌های ظریف و طرح‌های اصیل، گلیم هرسین با رنگ‌های سیر و زمینی، جاجیم‌های شمال غرب با نقش‌های هندسی، همه و همه، دفتر زرینی‌اند از هوش و هنر ایرانی.

زنان این سرزمین، حافظان اصلی این میراث گران‌سنگ‌اند.

آنان که با دستانی زحمتکش و نگاهی عاشق، تار و پود را، چون واژگان شعری کهن می‌تنند.

هر نخ، همچون حرفی از الفبای دیرین است؛ و هر نقش، همچون بیتی از حماسه‌ای نانوشته.

در عصر حاضر، اگرچه ماشین و صنعت، بسیاری از هنر‌های دستی را به حاشیه رانده‌اند، اما روح بافت همچنان زنده است؛ در خانه‌های روستایی، در دل کویر، در کوهستان‌های غرب و در بازار‌های سنتی شهر‌های کهن. امروزه، بازگشت به ریشه‌ها و ارزش‌گذاری بر میراث فرهنگی، هنر بافت را دوباره بر صدر نشانده است؛ بافندگان جوانی که از گذشته الهام می‌گیرند تا آینده را بافته‌ای نو ببخشند.

گره‌هایی از جنس صبر، رنگ‌هایی از جنس رؤیا

بافت کاموا، هنرِ پیوند نخ و خیال است؛ جایی که هر گره، داستانی از صبوری‌ست و هر رج، سرگذشتی از دست‌هایی که می‌خواهند آرامش را ببافند. در سکوت یک عصر زمستانی، صدای نرم و منظم میل‌های بافتنی، مثل شعر بی‌کلامی در هوا جاری می‌شود؛ شعری که از دل مادربزرگ‌ها، از خاطرات مادران، و از دست‌های دخترکی جوان بیرون می‌آید.

کاموا فقط نخ نیست؛ حافظه‌ی رنگ‌هاست. سرخابی‌اش شادی کودکانه دارد، آبی‌اش آرامش دریا را، و خاکستری‌اش، تلخی روز‌های بارانی را به یاد می‌آورد. وقتی دستانی عاشق، بافته‌ای را رج به رج می‌سازند، در واقع تاریخچه‌ای را شکل می‌دهند؛ تاریخی از عشق، مقاومت، و ذوق زنانه‌ای که قرن‌ها در تار و پود جوامع تنیده شده است.

بافتنی، فقط هنر نیست؛ فرهنگی‌ست که در گذر زمان زنده مانده. از محافل گرم زنان در خانه‌های گِلی گرفته تا کافه‌های امروزی که در آنها جوان‌ها، میل به نوستالژی را با کاموا پاسخ می‌دهند.

این هنر، پل میان گذشته و حال است؛ پلی از تار‌های نرم، که انسان را به ریشه‌هایش پیوند می‌دهد.

نقشی از نخ و خیال: تأملی ادبی بر عروسک‌بافی و قلاب‌بافی در کنج خانه‌های آرام، جایی که سکوت با صدای آرام زنانه‌ها، مردانه‌ها می‌آمیزد.

حوصله، به بافتن زندگی می‌کند. آن‌ها قلابی در دست دارند، نخی در دل، و تصویری محو در ذهنی که با هر گره، از خیال به واقعیت نزدیک می‌شود. قلاب‌بافی، هنری‌ست از دل قرن‌ها، رشته‌های پیوسته از سنت، صبر، و زیبایی. قلاب‌بافی تنها گره‌زدن نخ‌ها نیست؛ داستانی از تکرار‌های معنادار. هر دانه، واژه‌ایست در یک شعر خاموش. بافنده، شاعری‌ست که با نخ می‌نویسد.

رنگ‌ها، بافت‌ها، طرح‌ها، همه به زبان بیکلام هنر سخن می‌گویند.

در دل هر رج، اندیشه‌های نهفته‌است، گاه خاطره‌ای از مادربزرگی دور، گاه رؤیایی از لباسی برای کودکی که هنوز نیامده است. اما عروسک‌بافی، دنیایی دیگر است؛ جایی که خیال کودکانه به قلاب می‌رسد و جان می‌گیرد.

بافنده، خالق جانبخشی‌ست که از دل گره‌ها، چشمی می‌سازد، لبخندی، دستی که نوازش کند. هر عروسک، تجسم دنیایی‌ست که می‌خواهد مهربانی را بیاموزد. پُر است از رنگ‌های گرم، احساسات ساده، و امید‌های نرم. این هنر، پل است میان دست‌های هنرمند و دل‌های کوچک. در روزگاری که فناوری بی‌وقفه می‌تازد و زندگی در شتابی سرسام‌آور جریان دارد، قلاب‌بافی و عروسک‌بافی ما را به تأمل، آرامش، و ارتباط انسانی بازمی‌گردانند. در گره‌زدن به زندگی، در ساختن چیزی با دست و دل، شکلی از مقاومت لطیف نهفته است. مقاومتی در برابر فراموشی، در برابر ماشینی شدن، در برابر بی‌روحی؛ و چه زیباست که در میان تار و پودها، زندگی‌ای تازه زاده می‌شود. عروسکی لبخند می‌زند، شالگردنی، گرمایی می‌بخشد، و در همه اینها دستی نامرئی است که با عشق بافته است. ---

در پایان، باید گفت که هنر بافت در ایران، نه فقط هنری کاربردی، که شیوه‌ای از زندگی، فلسفه‌ای از بودن، و تجلی روح ایرانی است. آنچه از دل تاروپود این سرزمین برمی‌خیزد، حکایت از عشقی است که نسل به نسل، بی‌هیاهو و بی‌ادعا، در جان این سرزمین تنیده شده است.

اطلاعات تماس فروشگاه:

تلفن ثابت: 

۰۲۶۳۲۲۲۶۵۵۵

همراه (واتساپ و تلگرام): 

۰۹۲۱۴۸۵۸۶۴۷

اینستاگرام:chichak.yarn

یا جستجوی "کاموای تقوی"

وب‌سایت kamvateghavi.com:

ساعات کاری:

شنبه تا پنج‌شنبه، ساعت ۹ الی ۲۰ (روز‌های تعطیل رسمی تعطیل)

newsQrCode
ارسال نظرات